بررسیها نشان میدهد که در حالی طی حدود ۲۲ سال اخیر، درآمد سرانه ایرانیان با رشد ۴۰ درصدی همراه شده که قیمت دلاری مسکن جهش تقریبا ۳۳۰ درصدی داشته است.
به گزارش فراسرمایه، در حالی تنها حدود دو دهه پیش ایرانیان با پسانداز درآمد خود برای حدود ۸.۵ سال میتوانستند یک خانه ۷۵ متری در پایتخت بخرند حالا باید برای رسیدن به این رویا بیش از ۳۲ سال صبر کنند. البته به شرط داشتن یک درآمد متوسط و آن هم بدون هیچ خرجی!
اگر سرانه تولید ناخالص داخلی را برابر با متوسط درآمد افراد در نظر بگیریم، متوسط درآمد دلاری ایرانیان طی سالهای ۱۹۹۸ میلادی تا ۲۰۲۰ از حدود ۱۷۰۰ دلار به ۲۴۰۰ دلار افزایش داشته است. این یعنی درآمد ایرانیان طی این دوره حدود ۴۰ درصد افزایش داشته است.
در همین دوره طبق دادههای وزارت راه و مرکز آمار، قیمت مسکن در تهران از متر مربعی ۱۵۶ هزار تومان به بیش از ۲۴ میلیون تومان (سال ۹۸) افزایش یافته است. یعنی قیمت مسکن در این دوره بیش از ۱۵۰ برابر شده است. حال در صورتی که روند قیمت دلاری مسکن در تهران را بررسی کنیم، میبینیم که با جهش ۳۳۰ درصدی از متر مربعی ۲۴۰ دلار به ۱۰۵۰ دلار در سال ۲۰۲۰ رسیده است. به عبارتی دیگر در این دوره درآمدها ۱.۴ برابر شده اما قیمت مسکن ۴.۳ برابر.
چنین شرایطی به این معنی است که قدرت خرید یک فرد ایرانی در بازار مسکن تهران به کمتر از یک سوم کاهش داشته است. در حالی درآمد سالانه یک فرد ایرانی در سال ۱۹۹۹ کفاف خرید ۸.۶ متر مربع خانه در تهران را میداد که این عدد در سال ۲۰۲۰ (تقریبا معادل سال ۱۳۹۸) به تنها ۲.۳ متر مربع کاهش یافته است.
به نظر میرسد بیماری قدیمی اقتصاد ایران، یعنی بیماری هلندی را بتوان اصلیترین عامل رشد این چنینی داراییهایی مانند خانه و زمین دانست. تزریق دلارهای نفتی ارزان قیمت که بیش از نیم قرن اقتصاد ایران با آن مواجه بوده در وهله اول به کسبوکارهایی که تولیدکننده کالاهای قابل تجارت هستند آسیب میزند. سرکوب ارزی به واسطه تزریق دلارهای نفتی باعث میشود که رشد هزینهها و تورم عمومی از رشد قیمت دلار بیشتر شود. در چنین شرایطی کالاهای قابل تجارت رفته رفته بازار را ترک میکنند. زیرا از طرفی هزینههای در اقتصاد تورمزدهای مانند ایران با سرعت بالا رشد میکند و تولیدکننده هم ناچار به افزایش قیمت است. اما به علت سرکوب ارزی، قیمت کالاهای وارداتی رشد چندانی نمیکند و رفته رفته جای کالای داخلی گرفته میشود. در چنین شرایطی سرمایهها عمدتا به سمت بازار کالاهای غیرقابل تجارت مانند بازار مسکن میرود.
از طرفی دیگر در ایران به طور تاریخی شاهد بیثباتی قوانین بودهایم. پیامد اصلی این اتفاق هم فرار سرمایهها از ایجاد کسبوکار و بازارهای مولد به سمت دلالی و ملاکی بوده است. به عبارتی دیگر دستکاریهای هر روزه دولتها در بازارهای مختلف، انواع مجوزهای مختلف برای راهاندازی کسبوکارها، بخشنامههای مختلف و تغییر مداوم قوانین مردم را به سمت فعالیتهایی سوق داده که دولت دخالت کمتری در آنها داشته است. چیزی مانند سرمایهگذاری در مسکن که حالا بعد از دههها تبدیل به یکی از مشکلات اصلی مردم و البته دولت برای ساماندهی آن شده است.
به این ترتیب مجموعهای از سیاستگذاریهای نامناسب منجر به هجوم حجم عظیمی از سرمایهها به سمت بازار مسکن شده است. این تقاضای عظیم سرمایهگذاری در کنار عدم سیاستگذاری مناسب در بازار مسکن منجر به رشد بیش از تورم قیمت مسکن شده است. به این ترتیب در حالی حدود دو دهه قبل اگر ایرانیان درآمد خود را برای ۸.۵ سال جمع میکردند میتوانستند صاحب خانهای ۷۵ متری در تهران شوند الان باید ۳۲ سال درآمد خود را پسانداز کنند تا خانهدار شوند. آن هم به شرطی که قیمت مسکن بیش از رشد درآمدها افزایش نیابد.